محرم بودن. (ناظم الاطباء). نزدیکی داشتن. قرابت: هرچند آن بر هوای پادشاهی بزرگ کردندو تقربی داشتند بزرگ. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 248). بدر خدای قربی طلب ای ضعیف همت که نمانداین تقرب که به پادشاه داری. سعدی. رجوع به تقرب و دیگر ترکیبهای آن شود
محرم بودن. (ناظم الاطباء). نزدیکی داشتن. قرابت: هرچند آن بر هوای پادشاهی بزرگ کردندو تقربی داشتند بزرگ. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 248). بدر خدای قربی طلب ای ضعیف همت که نمانداین تقرب که به پادشاه داری. سعدی. رجوع به تقرب و دیگر ترکیبهای آن شود
پیش داشتن. عرضه داشتن: او چند سال در ایالت آن بقعه آثار حمیده و مساعی پسندیده تقدیم داشت. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 440) ، اهداء کردن. پیش کشی کردن. چیزی را به رایگان بکسی دادن. رجوع به تقدیم و دیگر ترکیبهای آن شود
پیش داشتن. عرضه داشتن: او چند سال در ایالت آن بقعه آثار حمیده و مساعی پسندیده تقدیم داشت. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 440) ، اهداء کردن. پیش کشی کردن. چیزی را به رایگان بکسی دادن. رجوع به تقدیم و دیگر ترکیبهای آن شود