جدول جو
جدول جو

معنی تقدم داشتن - جستجوی لغت در جدول جو

تقدم داشتن
(صَ)
پیش کردن. (ناظم الاطباء). مقدم بودن. پیش بودن بر کسی از جهت رتبه و مال و حق و جز اینها. رجوع به تقدم شود
لغت نامه دهخدا
تقدم داشتن
پیش بودن جلو بودن
تصویری از تقدم داشتن
تصویر تقدم داشتن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مقدم داشتن
تصویر مقدم داشتن
کسی یا چیزی را پیش انداختن
فرهنگ فارسی عمید
(خوَرْ / خُرْ دَ)
کنایه از ثابت و پایدار بودن. (آنندراج) :
نه هر درخت تحمل کند جفای خزان
غلام همت سروم که این قدم دارد.
حافظ (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(نِ)
محرم بودن. (ناظم الاطباء). نزدیکی داشتن. قرابت: هرچند آن بر هوای پادشاهی بزرگ کردندو تقربی داشتند بزرگ. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 248).
بدر خدای قربی طلب ای ضعیف همت
که نمانداین تقرب که به پادشاه داری.
سعدی.
رجوع به تقرب و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(اِ فَ دَ)
دارای تربیت بودن. (ناظم الاطباء). شهرنشین بودن و در مرحلۀ کامل تربیت اجتماعی قرار داشتن. خلاف بربریت
لغت نامه دهخدا
(بَ)
پیش داشتن. عرضه داشتن: او چند سال در ایالت آن بقعه آثار حمیده و مساعی پسندیده تقدیم داشت. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 440) ، اهداء کردن. پیش کشی کردن. چیزی را به رایگان بکسی دادن. رجوع به تقدیم و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تقوی داشتن
تصویر تقوی داشتن
خدا ترس بودن پارسا بودن خوبکرداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مردم داشتن
تصویر مردم داشتن
بخوشی و نیکی رفتار کردن: و بر عادت عدل خویش هر جای مردم بداشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکدر داشتن
تصویر تکدر داشتن
پشامیدن تیره شدن کدورت داشتن دلتنگی داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقرب داشتن
تصویر تقرب داشتن
نزدیکی داشتن نزدیک بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تردد داشتن
تصویر تردد داشتن
آمد و شد داشتن رفت و آمد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحدب داشتن
تصویر تحدب داشتن
برآمده بودن برجسته بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قدم داشتن
تصویر قدم داشتن
پایدار بودن بر سر پیمان بودن ثابت بودن پایدار بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقدم داشتن
تصویر مقدم داشتن
پیش انداختن پیش انداختن کسی یا چیزی را جلو انداختن: (اگر وتد را بر سبب مقدم داری فعولن آید) (المعجم. چا. دانشگاه. 37)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقدیم داشتن
تصویر تقدیم داشتن
پیشکش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قدر داشتن
تصویر قدر داشتن
ارز داشتن گرامی بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقدم داشتن
تصویر مقدم داشتن
((~. تَ))
ترجیح دادن، برگزیدن
فرهنگ فارسی معین
ترجیح دادن، رجحان دادن، مقدم شمردن، پیش انداختن، جلو انداختن
فرهنگ واژه مترادف متضاد